سفارش تبلیغ
صبا ویژن























مرگ عشق

این نوشته مال حال و روز خودم نیستا برا یکی دیگستچون من هیچ وقت عاشق نمیشم

 

خیلی سخته یکی رو خیلی دوست داشته باشی یکم رابططون سرد بشه یکی از طرفین 6 ماه مجبور باشه بره بعد 6 ماه برگرده ببینه اون یکی عشقای جدیدی پیدا کرده ولی با این وضع بازم دوستش داشته باشه دختره این یکی عشقاشم از دست بده تا این که میخواد دوباره بهم نزدیک بشن پسره از خیلی ها بشنوه که دختره پشتش هزار تا حرف زده برای همین دوباره از هم دور بشن ولی با این وضع بازم دختره رو دوستش داشته باشه بین این عذاب جدایی و دوست داشتن پسره رفتن رو ترجیح بده اخه نا انصاف تو چه میفهمی عشق و عاشقی چیه چه میفهمی دوست داشتن چیه چه میفهمی وقتی یکی رو میخوای اما نمیتونی در کنارش باشی چه عذابی داره


نوشته شده در شنبه 91/7/1ساعت 9:54 صبح توسط سرگردان نظرات ( ) |

سلام دوستان حالتون خوبه.دچار مشکلاتی بودم که نمیتونستم بیام وب.خوشبختانه من از مشکلات رهایی پیدا کردم ولی محمد هنوز یکم درگیره.میخوام بترکونم.:)).از این به بعد میخوام بیشتر اینجا فعال باشم فعلا تا اینجا:)


نوشته شده در یکشنبه 91/6/12ساعت 1:50 عصر توسط سرگردان نظرات ( ) |

سلام دوستان این شعر رو به خاطر همدردی با محمد تو وبم گذاشتم محمد جان برای با هزارم ازت میخوام که منو ببخشی.

 

چند سال از امشب بگذره؟ ، تا من فراموشت کنم
تا با یه دریا تو خودم ، خاموش خاموشت کنم

چیزی نمی تونم بگم ، قراره از من بگذری
چیزی نگو می فهممت ، باید از این خونه بری

تنهاییامو بعد از این ، با قلب کی قسمت کنم؟
واسه فراموش کردنت ، باید به چی عادت کنم؟

تو باید از من رد بشی ، من باید از تو بگذرم
کاری نمی تونم کنم ، باید بیفتی از سرم

بعد از تو باید با خودم ، تنهای تنها سر کنم
یک عمر باید بگذره ، تا امشبو باور کنم

چند سال از امشب بگذره؟ ، با من یکی هم خونه شه
احساس امروزم به تو ، تنها یه شب وارونه شه

چیزی نمی تونم بگم…

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


نوشته شده در دوشنبه 91/4/12ساعت 10:14 عصر توسط سرگردان نظرات ( ) |

.
.
.

مثل پاندای احمقی بودن

به خیال درخت چسبیدن

ترس از فرق خواب و بیداری

مثل مرده به تخت چسبیدن

خسته در انتظار هیچ جواب

به سؤالات سخت چسبیدن

خستگی لباس از تن ها

به تن بند رخت چسبیدن!

?

راه رفتن میان آدم ها

گم شدن توی کوچه ی بن بست!

تکیه دادن به سیــ ــنه ی دیوار!

بغض از دست دادن «از دست»

از نخی پاره گم شدن در باد

شورش چند بادبادک مست

شستن و پهن کردن یک عشق

بر طنابی که در تو پاره شده ست

?

لخـــ ــت، باران عصر را رفتن

تا دویدن به وقت دیدن ایست!

بغلت رفتن از هزاران ترس

گریه کردن! که خانه ات ابری ست *

?

پرش از ارتفاع یک کابوس

به صدایت:

«بخواب! چیزی نیست...  »

خواندن یک ترانه ی غمگین

تک نوازی مرد ساکسیفونیست **

?

خودکشی کبوتری غمگین

عاشق چند دانه بادکنک!

به «چرا»یی همیشگی مصلوب

از یقین همیشگیت به شک!

خواب رفتن میان بوسه ی تو

طعم شیرین چند بسته نمک...

صبح بیدار می شود، بی تو!

بی صدا گریه می کند:

«به درک! »

?

خسته از عقل، خسته از بودن

روی سیگار، بار زد خود را

مثل یک خنده ی جنون آمیز

توی این شعر، جار زد خود را

راوی ات دست برد در قصّه

از کنارت کنار زد خود را

عشق، پاندای کوچک من بود

از درخت تو دار زد خود را...


نوشته شده در سه شنبه 90/11/11ساعت 9:45 عصر توسط سرگردان نظرات ( ) |

سلام دوستان این ترانه رو تقدیم میکنم به محمد.قسمت هایی که شماره 1 گذاشتم به صورت رپ است و قسمت های 2 به صورت معمولی.

1وقتی رفتی تنها شدم من با غصه.. قدر تو رو ندونستم گلم اره درسته....تو چشمای سیاهت تو رو از دست دادم...بی تو تو زندگیم گلم کلی حسرت دارم....ولی تنهاییتو با اون خاطرات ....رفتی تو زندگیم حتی نموند جای پات..

........2برای قلبم عاشقم لاف صداقتو نزن...خودت میدونی که دیگه رو شده دستت واسه من ...فکر کردی این بار میتونم که بگذرم از اشتبات........وقتی پر از دورییه تو اون دو تا چشم سیات........فکر کردی این بارمیتونم که بگذرم از اشتبات....وقتی پر از دو روییه تو اون دو تا چشم سیات...با اون همه خاطره باز میخوام فراموشت کنم.....میشکنم امااین دفعه برنده ی بازی منم.......میخوام ازت جدا بشم.......یه ذره تنها بمونی......رفیق نیمه راه مندیره واسه پشیمونی

.1داری میری خاطراتو دیگه از یاد نبر..اینا کابوسه و رویا نیست از خواب بپر....با این که رفتی بدون اخر برنده منم......اره تو راست میگفتی واسه عشق تو کمم....ولی اگه بری و باز بشم تنها من...تو رو دوست دارم و باز بهت میگم من بازم...عاشقتم فراموشم نکن ترلانم.....بیا پیشم بمون با من بخون غمخوارم

2فکر میکنی نمیدونم چشات پر از دو رنگیه.....میخوای بگم که این روزا دلت کجاست پیش کیه....اگه میبینی ساکتم چیزی به روت نمیارم........بدون که ارزش نداری مردی دیگه تو باورم....با اون همه خاطره باز میخوام فراموشت کنم......میشکنم اما این دفعه برنده ی بازی منم....میخوام ازت جدا بشم یه ذره تنها بمونی.....رفیق نیمه راه من دیره واسه پشیمونی

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/11/6ساعت 12:45 عصر توسط سرگردان نظرات ( ) |


Design By : Pichak